بازدید امروز : 47
بازدید دیروز : 207
نزدیک 30 سال قبل که از مراسم روز هفتم ارتحال امام خمینی (ره) در دانشگاه تهران برمی گشتیم، شهید سیّد محسن ضابطی به سربازی که در محوطه ساختمان وزارت کشاورزی نگهبانی می داد «خسته نباشید» گفت و به ما هم گفت «من همیشه به این سربازها خسته نباشید میگم»
بعد شهادتش در سال 69 فهمیدم که در فرماندهی گردان شهداء سقّز مسوولیت داشته؛ یعنی از بس به نیروهای زیر دستش «خدا قوّت» و «خسته نباشید» می گفته که ملکه و عادتش شده بود و خارج از حوزه مسوولیتش هم هر کجا سربازی را در حال نگهبانی می دیده، او را با کلام و اشاره اش مورد تفقّد قرار می داد.
شاید این رفتار خیلی طبیعی و عادی به نظر برسد اما دلیلی که باعث شده امروز بعد نزدیک 30 سال به این ماجرای ساده بپردازم، آن است که می بینم همین رفتار به ظاهر سهل و آسان، برای برخی صاحب منصبان - که چه بسا روزگاری همسنگر همین شهداء بوده اند و امروز نیز مُدّعی اخلاق و ارزش ها هستند- گاهی بسیار سخت و ثقیل می آید.
به گونه ای که وقتی از کنار اتاق کار زیردستانشان عبور می کنند، گویا کسر شأنشان می دانند دستی تکان دهند و خدا قوّتی بگویند (دیگر سرکشی و احوال پرسی پیشکش! چون اوقات شریفشان ارزشمندتر از این حرف هاست).
گویا تصوّر می کنند باید حتماً مراسم و تشریفاتی (مثل روز کارمند یا مراسم دید و بازدید عید) باشد تا لحظاتی برای احوال پرسی و «خسته نباشید» گفتن در نظر گرفته شود.
اینجاست که امام سجّاد (علیه السّلام) از خدا می خواهد که «مرا نزد مردم بالا مبر، مگر اینکه به همان اندازه مرا نزد خودم پایین آوری» (1)
و اینجاست که سرداران شهیدی چون اسدالله پازوکی (1) و مرتضی یاغچیان (2) برای فرار از روحیه طاغوتی، به توالت شویی پناه می آوردند.
چرا که یک مسؤول وقتی گرفتار روحیه طاغوتی شد، حتی "خسته نباشید" گفتن هم برایش سخت می شود.
أعاذنا الله من شرور أنفسنا و سیئات أعمالنا.
پی نوشت ها:
1- صحیفه سجادیه، نیایش بیستم (دعای مکارم الاخلاق)
2- به نقل از رزمنده بسیجی، استاد محمّد اکرمی
3- کتاب «گمشدگان مجنون»/صفحات 194-192
یادداشت مرتبط قبلی: معیارهای پایبندی مسؤولین به فرهنگ شهداء
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
درباره خودم
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک